کتاب چراغ خدا همیشه روشن است اثر قدمعلی سرامی و اشرف چیتگرزاده نشر تیرگان
در مقدمه کتاب آمده است:
فرهنگ گذشتهي ايران بر دگمهايي برگرفته از دين، اخلاق و احکام جزمي استوار بوده است و آزادي براي ابراز هر عقيدهاي محدود و به عبارتي ممنوع بوده است. صاحبان قدرت در طول هزارهها هميشه قولشان فصل الخطاب محسوب مي شده وکسي قادر به حرف زدن بالاي حرف آنان نبوده است.
درآن ديرينه، پژوهش وجود نداشته است و برنامهريزي براي ادارهي امور کشور براساس منافع شخصي و به دور از هر عاقبتانديشي بوده است. در روزگار جديد هم ما در قياس با اتحاد جماهير شوروي سابق که 5% و امريکا که 3% درآمد ناخالص ملي را صرف پژوهيدن ميکردهاند بودجهي ناچيزي را به اين امر اختصاص دادهايم.
بودجه پژوهش در کشور ما در ايدهآلترين وضعيت به 2/0% ميرسد که در مقايسه با ساير کشورها بسيار کم است. شايد يک محقق اروپايي بتواند به آساني چند دهه از عمرش را صرف تحقيق در بارهي زندگي عنکبوتها، موريانهها و ساسها و اين گونه ها بکند.
محققان ممالک اروپايي يا امريکايي پژوهش هاي اساسيشان را سالها پيش انداخته و انجام داده اند و بنابراين ميتوانند در بند نفع اجتماعي بالايي براي پژوهشهايشان نبوده و تنها در صدد ارضاي حس کنجکاوي و تحقيقاتي خودشان باشند. اما ما از آنجا که نوپا هستيم و هنوز در مورد مسائل مبتلا به جامعهي خودمان پژوهش هاي لازم را به عمل نياورده ايم، اين گونه به پژوهش نگريستيم که موضوع آن بايد داراي منافع فردي و اجتماعي باشد.
ما ناچار بوديم به شدت از ميزان الاهم فالاهم در انتخاب موضوع پژوهش مان استفاده کنيم، و چون امثال در فرهنگ هر قومي از گسترده ترين طيف ممکن برخوردارند و از ابعاد گوناگون بر زندگي افراد اجتماع تأثير مي گذارند، اين موضوع را انتخاب کرديم تا خدمتي اجتماعي، ديني، اقتصادي، عرفاني و…به باورهاي مردم کرده باشيم.
موضوع امثال با درنگ بر نحوهي پيدايي شان موضوعي است که حوزه هاي عيني و ذهني را در خود جاي مي دهد و ترکيب بين علم و عمل را عينيت مي بخشد. و از آن جايي که امثال حاصل کارکرد تعاملي اعضاي اجتماع در طي قرون و اعصارند احکامي ريشه دار در فرهنگ سرزمين ما هستند که از دورترين روزگاران تا زمانهي ما را در برميگيرند.
بنابراين اگربتوانيم کم و کيف تأثيرگذاري اين ضرب المثل ها را در زندگي آحاد افراد ملت خودمان مورد بررسي قرار دهيم، به همهي حوزه هاي فرهنگ ملي خدمت کرده ايم. امثال در واقع آميختاري از همهي ابعاد فرهنگ هستند.
يعني ترکيبي از علوم و معارف، فلسفه ها، اخلاق ها، هنرها، و روش هاي قومي اند و…از سوي ديگر امثال حاصل پيوند فرهنگ فولکلوريک و فرهنگ رسمي (خواص) اند و همان طوري که نام گذاري امثال و حکم گواهي مي دهد در پيدايي آنها عام و خاص با هم مشارکت کرده اند و هر دريافت درستي از آنها مي تواند به همهي طبقات و اقشار اجتماعي ياري برساند وچون تمامي افراد و گروه هاي اجتماعي را دربرميگيرد خود به خود نتيجهي تحقيق مي تواند نه بر قشري خاص که بر همهي اقشار تأثير بگذارد.
به اين دليل بوده که ما انديشيديم امثال مجمل فرهنگ ايراني قبل و بعد از اسلام و فشردهي روان شناسي گروه هاي اجتماعي همهي اقوام ايراني است و رسيدن به هر روشنايي در اين زمينه به طور عيني و ذهني به روشنايي همهي افراد اجتماع مساعدت مي کند. اين امثال به حکم اين که ايجازي هستند به مصداق:
يک دسته گل دماغ پرور از خرمن صدگياه خوشتر. (نظامي)
از نظرگاه تأثيرگذاري، تأثيرات چند سويه و چند لايه مي گذارند. امثال حرفهايي هستند که همهي منابع اجتماعي پشتيبان آنهاست: دين، اخلاق، عرف، قانون و… همهي حوزه هاي روابط انساني در جامعه را پوشش مي دهد به همين دليل ما فکر کرديم يکي از ضروري ترين کارهايي که ميشود در جهت تعاطي فرهنگ کشورمان به انجام برسانيم کار روي ارزش باوري امثال مي باشد.
نمود نقش امثال در زندگي مردم گذشته همين بس که حتي گدايان هم به هنگام تکدي کردن از آن ها سود ميجسته اند. يادم مي آيد، کودکي خرد سال بودم. در آن سال ها در شهر ما گدايي بود که براي ما بچه ها قصه ميگفت. وي وقتي در پياده روها به عزم گدايي کردن از مردم پرسه مي زد، شعرکي را ميخواند که پاره اي از مصراع هاي آن، از امثال سائره بود. او ميخواند:
اگر بدي ننگ نيست.
اگر ندي جنگ نيست. ….
ملک خدا تنگ نيست.
سور بيچاره لنگ نيست.
جبريل امين: حامي دين، گفته بده !
شيطان لعين، مظهر کين، گفته : نده !
حالا مي خواي بده، مي خواي نده.
چنان که ميبينيم ملک خدا تنگ نيست و سور بيچاره لنگ نيست، از امثال سائرند.
امروزه يکي از دردهاي بزرگ زمانه، کمّي زيستن و کمّي آرزو کردن است. زماني بود که بزرگ ترين ميراث انديشهي آدمي را در “کلمات قصار” جست و جو مي کردند. زيرا تضادي که ظاهر و باطن اين گونه سخنان با هم داشتند براستي سر مستي مي آفريد و سرشاري به ارمغان مي آورد. وقتي مي ديدي کسي با دو کلمه عالم را به جان هم انداخته است لذت ميبردي. اما حالا “چنديزدگي” کار همهي نيروهاي درون زاد آدمي خاصه ذوق را ساخته است و حال آن که عصر سرعت ايجاب ميکند که به حذف همهي زوائد برخيزيم:
دامن فکر بلند آسان نمي آيد به دست،
زرد شد تا مطلعي را کرد رنگين آفتاب.
چه بسا درازنويسی که در سرتا بن نوشته اش هيچ چيز درازی نيست و چه بسا کوتاه نويسی که وقتی نوشته اش را میخوانيم تنها چيزی را که به ياد نمی آوريم کوتاهی است . امثال را با تمام کوتاهی شان دوست داريم چون ما را وا می دارند به عمق و محتوا بينديشيم:
جبهه ای داريم از آيينه ی دل صاف تر،
می توان در يک نظر دريِافتن احوال ما
براي انجام اين کار منبع اصلي خود کتاب “امثال و حکم “علامه دهخدا را قرار داديم. در کنار آن از کتاب هاي ديگري چون قند و نمک، امثال و حکم در زبان فارسي و… براي تکميل مفاهيم مورد نظر خود استفاده کرديم. امثال را به دو گونه ديديم: امثال عوام، که امثالي ناب محسوب مي شوند و کليهي شرايط “مثل” را دارا هستند. و امثالي که مخصوص خواص است و قابل درک براي همگان نيست و ميتوان آنها را جزو حکم محسوب کرد.
سعي کرديم از آوردن مفاهيم مشترک در متن خودداري کنيم و بر همين اساس،امثال مشترک و حکم آنها در بخش پی نوشت آمده است.
اگر چه امثال از نظر محتوايي و کاربردي به گونه هاي متفاوتي به کار مي روند و از يک مثل ميتوان برداشت هاي مختلفي کرد، ما سعي کرديم بر مبناي برداشت اوليه خود از مثل ها، آنها را از نظر محتوايي به يازده بخش: اخلاقي، تجربي، سياسي، خرافي، اقتصادي، ديني، عرفاني، فلسفي، داستاني، متضاد و زنان تقسيم کرده و تأثير آنها را در باورهاي مردم توضيح دهيم.
در بررسي امثال دريافتيم که شعرا معاني بسياري را درقالب غزل، رباعي و قصيده بيانکرده اند ولي عوام آن مصرعي را که”مثل “ديده اند برگزيده و به کار برده اند و گاه هر دو مصرع يک بيت ضرب المثل شده است:
در نوميدي بسي اميد است پايان شب سيه سفيد است.
شعرا گاه چنان زيبا و به جا از امثال عاميانه استفاده کرده اند که مثل از ميان رفته است و شعر آنان به جاي مانده وصورت مثلي به خود گرفته است:
از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم برويد جو ز جو
کتاب چراغ خدا همیشه روشن است اثر دکتر قدمعلی سرامی و اشرف چیتگرزاده پژوهشی در طبقه بندی و ارزش های باوری امثال فارسی است.
arashtirafkan@gmail.com –
برای علاقه مندان به امثال فارسی کتاب بی نظیری است.